حقیقت آسمانی زمین عرصه ظهور یک حقیقت آسمانی است.....(شهید آوینی)
|
تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم! السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه سلام بر شما، ای وعدهی الهی که خدا آمدنش را ضمانت کرده است
حریرِ نور غریبش، بر این رواق میافتد اگرچه ماه شبی چند در محاق میافتد
تو بایدی و یقینی، نه اتفاقی و شاید تو سرنوشت زمینی، که اتفاق میافتد يك خاطره ديني ـ تربيتي از آيتالله ارباب خاطرهاي از يكي از عالمان و بزرگان معاصر، علامه ذيفنون، فقيه وارسته و حكيم متأله، مرحوم آيتالله حاج آقا رحيم ارباب (ره) به نقل از يكي از استادان ادب فارسي مرحوم دکتر محمد جواد شریعت آورده ميشود كه افزون بر ارائهی ديدگاهي و تعليم نكاتي در باب ترجمه، داراي فواید معرفتي و تربيتي نيز هست؛ باشد كه خوانندگان گرامي را سودمند افتد. سال يكهزار و سيصد و سي و دو شمسي بود، من و عدهاي از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلي دارد كه ما نماز را به عربي بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسي نخوانيم؟ و عاقبت تصميم گرفتيم كه نماز را به فارسي بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين، كمكم از اين موضوع آگاهي يافتند و به فكر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با يكديگر تصميم گرفتند كه اول خودشان با نصيحت كردن، ما را از اين كار بازدارند و اگر مؤثر نبود، راه ديگري برگزينند. و چون پند دادن آنها مؤثر نيفتاد؛ روزي ما را به نزد يكي از روحانيون آن زمان بردند و آن فرد روحاني وقتي فهميد ما به زبان فارسي نماز ميخوانيم به طرز اهانتآميزي ما را كافر و نجس خواند. و اين عمل او ما را در كارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت يكي از پدران، آنها را يعني والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيتالله حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت و روزي آنها نزد حضرت ايشان ميروند و موضوع را با ايشان در ميان ميگذارند و ايشان دستور ميدهند كه در وقت معيني ما را به خدمت آقاي ارباب راهنمايي كنند. در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر ميشديم به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظهی اول، چهرهی نوراني و لبان خندان ايشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه اكنون با شخصيتي استثنايي مواجه هستيم. ايشان در آغاز دستور پذيرايي از همهی ما را صادر فرمودند. سپس رو به والدين ما كردند و فرمودند شما كه نماز به فارسي نميخوانيد؛ فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتي آنها رفتند، حضرت آيتالله ارباب رو به ما كردند و فرمودند: بهتر است شما يكي يكي خودتان را به من معرفي كنيد و هر كدام بگوييد كه در چه سطح تحصيلي هستيد و در چه رشتهاي درس ميخوانيد. پس از آن كه امر ايشان را اطاعت كرديم، به تناسب رشته و كلاس هر كدام از ما، پرسهاي علمي مطرح كردند و از درسهايي از قبيل جبر و مثلثات و شيمي و علوم طبيعي مسائلي پرسيدند كه پاسخ اغلب آنها از عهدهی درسهاي نيمبندي كه ما خوانده بوديم خارج بود. اما هر يك از ما كه از عهدهی پاسخ پرسشهاي ايشان بر نميآمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه ميشد كه با لحن پدرانهاي پاسخ درست آن پرسشها را خودشان ميفرمودند. اكنون ما ميفهميم كه ايشان با طرح اين سؤالات قصد داشتند ما را خلع سلاح كنند و به ما بفهمانند كه آن دروس جديدي كه شما ميخوانيد من بهترش را ميدانم ولي به آن مغرور نشدهام. پس از اين كه همهی ما را خلع سلاح كردند، به موضوع اصلي پرداختند و فرمودند: والدين شما نگران شدهاند كه شما نمازتان را به فارسي ميخوانيد، آنها نميدانند كه من كساني را ميشناسم كه، نعوذ بالله، اصلاً نماز نميخوانند. شما جوانان پاكاعتقادي هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همّت. من در جواني میخواستم مثل شما نماز را به زبان فارسي بخوانم؛ امّا مشكلاتي پيش آمد كه نتوانستم به اين خواسته جامهی عمل بپوشم، اكنون شما به خواستهی دوران جواني من لباس عمل پوشانيدهايد، آفرين به همّت شما. اما من در آن روزگار به اولين مشكلي كه برخوردم، ترجمهی صحيح سورهی حمد بود كه لابدّ شما آن مشكل را حل كردهايد. اكنون يك نفر از شما كه از ديگران بيشتر مسلّط است، به من جواب دهد كه «بسمالله الرحمن الرحيم» را چگونه ترجمه كرده است. يكي از ما به عادت محصلين دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آيت الله ارباب شد. جناب ايشان با لبخند فرمود كه خوب شد كه طرف مباحثهی ما يك نفر است، زيرا من از عهدهی پانزده جوان نيرومند بر نميآمدم. بعد رو به آن جوان كردند و فرمودند: خوب بفرماييد كه «بسم الله» را چگونه ترجمه كردهايد؟ آن جوان گفت بسم الله الرحمن الرحيم را طبق عادت جاري ترجمه كردهايم: به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب با لبخندي فرمودند: گمان نكنم ترجمه درست «بسم الله» چنين باشد. در مورد «بسم» ترجمهی «به نام» عيبي ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم علم (=خاص) است براي خدا. و اسم علم را نميتوان ترجمه كرد. مثلاً اگر اسم كسي «حسن» باشد، نميتوان به او گفت «زيبا». درست است كه ترجمهی «حسن» زيباست؛ اما اگر به آقاي حسن بگوييم آقاي زيبا، حتماً خوشش نميآيد. كلمه «الله» اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق ميكنند، همانگونه كه يهود خداي متعال را «يهوه» و زردشتيان «اهورامزدا» ميگويند. بنابراين نميتوان «الله» را ترجمه كرد، بلكه بايد همان لفظ جلال را به كار برد. خوب «رحمان» را چگونه ترجمه كردهايد؟ رفيق ما پاسخ داد كه رحمن را بخشنده معني كردهايم. حضرت ارباب فرمودند: اين ترجمه بد نيست؛ ولي كامل هم نيست؛ زيرا «رحمان» يكي از صفات خداست كه رحمت و بخشندگي شامل او را ميرساند و اين شمول در كلمهی بخشنده نيست، يعني در حقيقت «رحمان» يعني خدايي كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم ميكند و همه را در كنف لطف و بخشندگي خود قرار میدهد؛ از جمله آن كه نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا ميفرمايد. در هر حال ترجمهی بخشنده براي «رحمان» در حدّ كمال ترجمه نيست. خوب، «رحيم» را چطور ترجمه كردهايد؟ رفيق ما جواب داد كه رحيم را به «مهربان» ترجمه كردهايم. حضرت آيتالله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از «رحيم» من بودم (چون نام مبارك ايشان رحيم بود) بدم نميآمد كه اسم مرا به «مهربان» برگردانيد؛ اما چون «رحيم» كلمهاي قرآني و نام پروردگار است، بايد آن را غلط معني نكنيم. باز هم اگر آن را به «بخشاينده» ترجمه كرده بوديد، راهي به دهي ميبرد، زيرا رحيم يعني خدايي كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو ميكند و صفت «بخشايندگي» تا حدودي اين معني را ميرساند. بنابر آنچه گفته شد، معلوم شد كه آنچه در ترجمهی «بسم الله» آوردهايد بد نيست، ولي كامل نيست و از جهتي نيز در آن اشتباهاتي هست، و من هم در دوران جواني كه چنين قصدي را داشتم، به همين مشكلات برخورد كردم و از خواندن نماز به فارسي منصرف شدم. تازه اين فقط آيهی اول سوری حمد بود. اگر به بقيهی آيات بپردازيم، موضوع خيلي غامضتر از اين خواهد شد. اما من عقيده دارم شما اگر باز هم به اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسي بر نداريد، زيرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور كلّي است. در اين جا، همگي شرمنده و منفعل و شكستخورده، به حال عجز و التماس از حضرت ايشان عذرخواهي ميكرديم و قول ميداديم كه ديگر نمازمان را به فارسي نخوانيم و نمازهاي گذشته را نيز اعاده كنيم. اما ايشان ميفرمودند كه من نگفتم نماز به عربي بخوانيد، هر طور دلتان ميخواهد نماز بخوانيد. من فقط مشكلات اين كار را براي شما شرح دادم. ولي ما همه عاجزانه از پيشگاه ايشان طلب بخشايش ميكرديم و از كار خود اظهار پشيماني مینموديم. حضرت آيتالله ارباب با تعارف ميوه و شيريني مجلس را به پايان بردند و ما همگي دست مبارك ايشان را بوسيديم و در حالي كه ايشان تا دم در ما را بدرقه ميكردند، از ايشان خداحافظي كرديم و در دل به عظمت شخصيت ايشان آفرين ميگفتيم و خوشحال بوديم كه افتخاري چنين نصيب ما شد كه با چنين شخصيّتي ملاقات كنيم. نمازها را اعاده كرديم و دست از كار جاهلانهی خود برداشتيم. بنده از آن به بعد گاهگاهي به حضور آن جناب ميرسيدم و از خرمن علم و فضيلت ايشان خوشه بر میچيدم. وقتي در دورهی دكتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاهي حامل نامهها و پيغامهاي استاد فقيد، مرحوم بديعالزمان فروزانفر براي ايشان ميشدم و پاسخهاي كتبي و شفاهي حضرت آيت الله را براي آن استاد فقيد ميبردم و اين خود افتخاري براي بنده بود. گاهي نيز ورقههاي استفتایي كه به محضر آن حضرت رسيده بود روي هم انباشته ميشد و آن جناب دستور ميدادند كه آنها را بخوانم و پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهي نداشت آن را مهر میكردند. خدايش بيامرزد و او را غريق درياي رحمت خويش كند. انّه كريم رحيم» [1] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . به نقل از دكتر محمدجواد شريعت، مجموعهی ارباب معرفت، يادنامه حكيم متأله، فقيه بزرگوار و معلم اخلاق، حضرت آيتالله حاج آقا رحيم ارباب، به اهتمام و تدوين محمدحسين رياحي، روابط عمومي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي اصفهان، چاپ دوم، 1375. مرحوم آيتالله ارباب از سرآمدان عالمان معاصر در فلسفه و فقه و اصول و ادبيات و رياضيات و هيأت و نجوم و اخلاق و از شاگردان جهانگيرخان قشقائي، آخوند كاشي و سيد محمدباقر درچهاي بود. يكي از شاگردان علامه جلال الدين همايي او را وارث علوم الاقدمين، سيد الفقهاء و الحكماء العارفين مينامد. وي پس از يك قرن عمر با بركت در سال 1396 قمري در اصفهان چشم از جهان فروبست و در مقبرهی تخت فولاد به خاك سپرده شد.
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِيِّـكَ الفَرَج موضوعات مرتبط: برچسبها: [ سه شنبه 27 تير 1392برچسب:خاطره دینی,آیت اله ارباب,امام زمان,نماز فارسی,, ] [ 2:30 ] [ علیرضا ]
[
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |